در کودکی در کدام بازی راهت ندادند که حالا انقدر تشنه بازی کردن با آدم هایی….
ارسال : Melissa
سایتی سراسر عاشقانه
در کودکی در کدام بازی راهت ندادند که حالا انقدر تشنه بازی کردن با آدم هایی….
ماهی بود باورش تور اگه بندازن سرش ،میشه عروس ماهی ها ،شاه ماهی میشه همسرش ،ماهی نبود باورش ،تور اگه بندازن سرش ،نگاه گرم ماهی گیر میشه نگاه آخرش.
درد دارد…وقتی همه چیز را میدانی…و فکر میکنند نمی دانی..و غصه میخوری که میدانی…و میخندند که نمی دانی…
بعضى وقتا…
به گذشته که نگاه میکنى و یه رابطه ى خاص رو مرور میکنى
تنها سوالى که تو ذهنت میاد اینه که…
مگه ممکنه مــن انـــــقدر احمق بوده باشم؟
چایت را بنوش
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها
*نیما یوشیج*
شق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .