اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم / میان عشق و زیبایی تو را من دوست می دارم .
دگر حس شقایق را نداری / هوای قلب عاشق را نداری / و از چشمان خونسرد تو پیداست / که شور عشق سابق را نداری .
من گل پژمرده ای هستم ، چشمهایم چشمه ی خشک کویر ، تشنه ی یک بوسه ی خورشید ، تشنه ی یک قطره ی شبنم .
در نگاه ات همه ی مهربانی هاست ، قاصدی که زندگی را خبر می دهد ، و در سکوت ات همه ی صداها ، فریادی که بودن را تجربه می کند .
عشق یعنی خاطرات بی غبار / دفتری از شعر و از عطر بهار / عشق یعنی یک تمنا یک نیاز / زمزمه از عاشقی با سوز و ساز / عشق یعنی چشم خیس مست او / زیر باران دست تو در دست او .
بی تو این فاصله ها طاقت من را برده / ساعتم زنگ زده ، عقربه هایش مرده / کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم / این دل خسته ام از دوری تو پژمرده .
عزیز یادی بکن از یار خسته / غبار دوریت بر من نشسته / دیگر تیری نزن بالی ندارم / وجودم از غم دوریت در هم شکسته .
دیدار شما آرزوی ماست ، روابط عمومی چشمان بی قرار !
خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین تر است / گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تر است / سنگدل ! من دوستت دارم ، فراموشم مکن / بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین تر است .
گاه گاهی که دلم تنگ و نگاهم ابری است ، کاش میشد که تو را میدیدم .